اقتصاد![]()
ورودی ساختمان بورس اوراق بهادار نیویورک در وال استریت بزرگترین بازار بورس در جهان در معاملات دلاری است.
![]()
ایالات متحده در تولید برق از انرژی بادی در جهان پیشتاز است، هم اکنون (مارچ ۲۰۱۱) حدود ۳ درصد برق مورد نیاز این کشور از این طریق تامین میگردد.
ایالات متحدهٔ آمریکا اقتصاد کاپتالیستی از نوع سرمایهداری انحصاری دارد.ویژگی بارز اقتصاد ایالات متحدهٔ آمریکا عبارتست از تسلط انحصارها در رشتههای مختلف، که بر مبنای منابع طبیعی فراوان، زیربنای توسعهیافته، تولید انبوه، و مصرف زیاد استوار است. تولید ناخالص داخلی ایالات متحدهٔ آمریکا با بیش از ۱۳ تریلیون دلار، یعنی حدود ۲۰٪ تولید ناخالص جهان، نخستین اقتصاد بزرگ جهان است ایالات متحده بزرگترین واردکننده، و - پس از آلمان و چین - سومین صادرکنندهٔ بزرگ جهان است کانادا، چین، مکزیک، ژاپن و آلمان، به ترتیب بزرگترین شرکای تجاری آمریکا هستند. آمریکا در دههٔ اخیر بزرگترین بدهی جهان را نیز بر شانه داشتهاست. بزرگترین اقلام صادراتی آمریکا بترتیب تجهیزات صنعتی (۲۹٫۸٪)، ماشینآلات (۲۹٫۵٪)، کالاهای مصرفی غیر اتومبیل (۱۲٫۴٪)، خودرو و تولیدات وابسته (۹٫۳٪)، تولیدات صنایع غذایی (۸٫۳٪)، و تولیدات صنایع هوایی (۶٫۶٪) هستند، در حالی که بزرگترین اقلام وارداتی به آمریکا کالاهای مصرفی غیر اتومبیل (۲۳٪)، سوخت (۲۲٫۱٪)، ماشینآلات (۱۹٫۹٪)، تجهیزات صنعتی (۱۴٫۸٪)، تولیدات خودرو (۱۱٫۱٪)، صنایع غذایی (۴٫۲٪)، و صنایع هوایی (۱٫۷٪) هستند. اما بزرگترین محصولات تولیدی آمریکا مواد شیمیایی، تولیدات نفتی، فولاد، خودرو، تولیدات صنایع هوایی، ارتباطات، الکترونیک، تولیدات غذایی و مصرفی، و صنایع معدن و چوب هستند. آمریکا همچنین در تولید برق، ظرفیت پالایش نفت، ذخیرههای ذغال سنگ، تولید انرژی بادی، و انرژی هستهای در جهان، رتبه نخست را دارا است. بیشتر چرخهای اقتصادی آمریکا متعلق به بخش خصوصی است، تا جاییکه بخش دولتی فقط ۱۲٫۴٪ تولید ناخالص ملی را سالیانه باعث میشود. با اینحال ۷۵٪ تولید ناخالص ملی محصول بخش خدماتی بودهاست. با اینکه تولیدات کشاورزی آمریکا حدود ۱٪ تولید ناخالص ملی این کشور است، همین سطح تولید حدود ۶۰٪ کل تولیدات کشاورزی جهان را تشکیل میدهد.
شاخص هاي اقتصادي: نرخ بيكاري 9.7%مارس2010 رشدتوليدناخالص داخلي 6.2% سال2008 و1.1% در طول سال2008 تورم شاخص بهاي مصرف كننده 0%ژانويه 2008-2009 بدهي 10881ميليارد دلار فوريه 2009 ميزان فقر 12.5% 2007 در میان ۵۰ ایالت آمریکا، از لحاظ درآمد سرانه ایالت نیوجرسی در رتبه اول، و ایالت میسیسیپی در رتبه آخر در مقایسه با ایالات دیگر قرار دارند. نزدیک به ۱۳٪ آمریکاییان در زیر خط فقر تعیین شده توسط دولت فدرال قرار دارندو فاصله طبقاتی بین بالاترین و پایینترین اقشار جامعه آمریکا همچنان در حال افزایش است.
بیش از ده هزار سال است که انسان در قارهٔ آمریکا زندگی میکند. قاره آمریکا توسط کریستف کلمب و در سال ۱۴۹۲ کشف شد اما او به اشتباه فکر کرد که آنجا هندوستان است اما مدتها بعد آمریگو وسپوچیاعلام کرد که این قاره جدیدی است. اما تاریخ آمریکا به عنوان یک کشور مستقل به سال ۱۷۸۳ میلادی باز میگردد که در آن آمریکا بر طبق معاهدهٔ پاریس به رسمیت شناخته گردید. قبل از اعلام استقلال آمریکا در سال ۱۷۷۶، آمریکا مجموعهای از مستعمرات اروپایی بود. بطور مثال، اسپانیاییها در منطقهٔ فلوریدای امروزی ساکن شدند، بریتانیاییها شهر جیمز تاون در ویرجینیای امروزی را آباد کردند، هلندیهانیو آمستردام را که اکنون نیویورک خوانده میشود ساختند، و فرانسویها نیز در ایالت جنوبی لوئیزیانا و اطراف رودخانه میسیسیپی ساکن شدند. به تدریج، بخشهای زیادی از مستعمرات سیزدهگانه شاهد درگیری و شورش علیه حکومت بریتانیا شدند. بدین ترتیب جنگهای انقلاب آمریکا از آوریل ۱۷۷۵ با نبرد لگزینگتون آغاز شد، و در سال ۱۷۸۳ در پی امضای قرارداد صلح با بریتانیا پایان یافت. استقلال ۱۳ مستعمرهٔ آمریکای شمالی با صدور اعلامیه استقلال آمریکا در ۴ ژوئیه۱۷۷۶ محقق شد. آمریکا ابتدا متشکل از ۱۳ ایالت خودمختار بود که تعارض قوانین هر ایالت مانند مالیات بر واردات باعث رکود اقتصادی و در نتیجه شورشهایی مانند شورش شیز شد به همین دلیل ۵۵ نماینده از ۱۲ ایالت (به جز رودآیلند) در فیلادلفیا منجمله جورج واشنگتن، بنجامین فرانکلین و جیمز مدیسونقانون اساسی ایالات متحده آمریکا را تصویب کردند که اکنون نیز قانون اساسی آمریکا است و از آن موقع ۲۵ اصلاحیه خوردهاست. با شروع قرن جدید و انتقال پایتخت از فیلادلفیا به واشنگتن دی سی و خرید لوئیزیانا در سال ۱۸۰۳، در سال ۱۸۱۲ ارتش بریتانیا بار دیگر به آمریکا قشون کشی کرده و پایتخت جدید را به آتش کشانید، اما موفق به استقرار در منطقه نگردید. دوواقعهٔ بزرگ و پر تنش دیگر در تاریخ آمریکا یکی جنگ داخلی آمریکا در قرن نوزدهم، و سقوط بازار آزاد در اواخر دهه ۱۹۲۰ میلادی بود. سال ۱۸۶۱ شاهد جنگ داخلی آمریکا بود که با ۶۰۰٬۰۰۰ تلفات و ۵۰۰٬۰۰۰ نفر زخمی، خونینترین جنگ در تاریخ این کشور بودهاست.علت این جنگ به بردهداری در ۱۱ ایالت جنوبی مشهور به ایالات مؤتلفه آمریکا مربوط میشد که آبراهام لینکلن خواهان براندازی آن بود. این جنگ در سال ۱۸۶۵ با پیروزی شمالیها به فرماندهی یولیسیز سایمن گرانت، پایان گرفت. سقوط بازار آزاد آمریکا در ۱۹۲۹ آغازگر یک دوره رکود اقتصادی چند ساله بود که در آن نزدیک به یک چهارم جمعیت آمریکا شغلهای خود را از دست دادند. با پیروزی در جنگ جهانی اول، و غلبهٔ متفقین در جنگ جهانی دوم و شکست نهایی آلمان نازی در این جنگ و تخریب شدید زیرساختهای اقتصادی و صنعتی اروپا، آمریکا که کمترین خسارات را متحمل شده بود، به عنوان قدرت بزرگ جهانی پدیدار شد. حذف شدن اتحاد جماهیر شوروی از صحنهٔ رقابت با آمریکا در میادینی چون جنگ سرد، جنگ ویتنام، و جنگ کره، عملاً آمریکا را رفته رفته در موقعیت منحصربفردی در جهان قرار داد. وقایع یازدهم سپتامبر آغازگر دوران جدیدی از تمرکز و حضور نظامی آمریکا در کشورهای خاورمیانه و افغانستان بود که تا به امروز ادامه دارد. بر اساس قانون اساسی ایالات متحده آمریکا، قوهٔ مقننه و یا کنگره ایالات متحدهٔ آمریکا از دو مجلس تشکیل شدهاست که مسؤولیت قانونگذاری را به طور کامل بر عهده دارند: مجلس نمایندگان و مجلس سنا. بر اساس نظام انتخاباتی آمریکا، نمایندگان با رأی مستقیم و برابر مردم انتخاب میشوند. قوهٔ قضائیه: دیوان عالی فدرال ایالات متحده آمریکا قوهٔ مجریه: کاخ سفید، محل کار و زندگی رئیس جمهور ایالات متحده آمریکا قوهٔ مقننه: ساختمان کاپیتول محل دائم کنگره ایالات متحده آمریکا جان بینر رئیس فعلی مجلس نمایندگان ایالات متحده آمریکا رئیس جمهور ایالات متحدهٔ آمریکا نیز به عنوان رئیس قوهٔ مجریه و فرمانده کل قوا با رأی مستقیم مردم و از طریق آرای هیات الکترال انتخاب میشود و در برگزیدن مشاورانش به عنوان وزرا اختیارات تام دارد. در حقیقت رئیس جمهور، نیازی به کسب رأی اعتماد از کنگره ندارد و کنگره نیز متقابلاً نمیتواند با رأی عدم اعتماد، هیأت دولت و یا وزرا را برکنار کند. سومین شاخه از نظام سیاسی آمریکا، سیستم حقوقی ایالات متحدهٔ آمریکا است که کاملاً مستقل عمل میکند و نه قوهٔ مجریه و نه قوهٔ مقننه نمیتوانند بر روند تصمیمگیریهای آن تأثیر بگذارند. به عبارت دیگر، رئیس جمهور و یا کنگره نمیتوانند مصوبات قانونی دیوان عالی فدرال ایالات متحدهٔ آمریکا را باطل اعلام کنند و یا از اجرای آنان سر باز زنند. نظام حزبی در ایالات متحدهٔ آمریکا نیز در شکلدهی به سیاست و حکومت این کشور، نقش مهمی دارد. ایالات متحده آمریکا به کمک تواناییهای اقتصادی و نظامی قابل توجه خود، نقش مهمی را درسیاست جهانی ایفا میکند. این کشور عضو ثابت شورای امنیت سازمان ملل است و دفتر مرکزی سازمان ملل در شهر نیویورک قرار دارد. به استثنای کشورهای ایران، کره شمالی و سودان، کوبا، ونزوئلا و بولیوی ، سایر کشورها دارای روابط دیپلماتیک رسمی با آمریکا میباشند. آمریکا بوسیله قرارداد تجارت آزاد آمریکای شمالی و سازمان کشورهای آمریکایی با همسایگان خود (کانادا و مکزیک) روابط نزدیکی دارد. دولت این کشور هرساله میلیاردها دلار کمک مالی برای توسعه کشورهای دیگر اختصاص میدهد، اما درصد این کمکها از تولید ناخالص ملی نسبت به دیگر کشورهای کمک کننده، پائین میباشد. رئیس جمهور آمریکا یکی از عوامل اصلی تعیین کنندهٔ جهتهای کلی سیاست خارجی آمریکا است. بسیاری از مدارک و اسناد دوران هر رئیس جمهور امروزه در کتابخانههای ویژه هر رئیس جمهور موجود میباشد. کنگره آمریکا بودجههای کمکهای خارجی را تعیین میکند، تحریمهای خارجی وضع میکند، و بکمک کمیتههای مخصوصی در مسائل سیاست خارجه اختیارات بررسی و بازبینی امور ویژه (همانند بررسی عملکرد افراد در ماجرای ایران-کنترا) را دارد. بسته به نوع حزب یا گروه در قدرت در هر برهه از زمان (همانند حزب دموکرات یا حزب جمهوریخواهان)، سیاست خارجهٔ آمریکا تحت تاثیر تحولات و گرایشهای خاص آن حزب یا گروه قرار میگیرد. گروههای لابی نیر دارای قدرت نفوذ زیادی در تصمیم گیریهای سیاست خارجه هستند.
منبع :ويكي پديا تاریخنظرات شما عزیزان:
توسعه اقتصادی اقتصاد در دنیا درباره وبلاگ ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() پيوندها
![]() نويسندگان |
|||||||||||||||||
![]() |